عددابجدی: 78 الحکیم به معنی دانایی است که افعال او محکم و مُتقَن و صادره از روی حکمت باشد و هیچ کس را نرسد که فعلی از افعال او را چون و چرا کند چه تمام فعلش مبنی بر مصلحت و حکمت بوده و «یُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ وَهُم یُسئَلُون» و بعضی این اسم مبارک را منسوب به "حضرت عیسی" (علیه السّلام) دانسته اند.
 

«شیخ برسی»(ره) فرموده است هر کس این اسم را بنویسد و آن را بشوید و بر کشت و زرع ریزد با برکت شود و آن کشت از آفاق ایمن گردد و در بعضی از رسایل معتبره است که هر کس نقش متعلّق به این اسم را به صورت زیر در ساعت اوّل از روز یکشنبه بر پوست آهو بنویسد و روزی هفتاد و هشت دفعه آن را بخواند خداوند عالَم او را حکمت بیاموزد:

ح

ک

ی

م

32

16

21

9

18

6

42

12

20

36

5

17

   شکل شماره(1)


در بعضی کتب است که مداومت بر این اسم برای راست آمدن کارها و دانستن مجهولات مجرّب است و نیز مداومت بر این اسم برای داوم دولت و مال و آسان شدن هر دشواری و رفع غربت و تنگی معیشت نافع است و خواندن این اسم تا پانصد و چهل و پنج مرتبه برای هر مطلبی مفید است و نگاه داشتن مکسَّر این اسم نیز ثمرات بسیار دارد و صورتش این است:
 

ح

ک

ی

م

ی

م

ح

ک

م

ی

ک

ح

ک

ح

م

ی

  شکل شماره (2)


و نظرکردن در مکسَّر زیر نیز نافع است:

ح

ک

ی

م

م

ح

ی

ک

ک

م

ی

ح

  شکل شماره (3)
 
و هر کس در روز شنبه سیزده(و) بنویسد و در هنگام نوشتن مکرّر بگوید: «یا حَکیمُ یا شَکُورُ» پس آن نوشته را به قصد برآمدن مطلبی در میان مصحف نهد، آن مطلب برآورده شود انشاء الله.
 

پژوهه در مفهوم الحکیم از مترجم

این واژه از اسمای خداوند به معنی «راست گفتار» و «درست کردار» می باشد و وزن صرفی آن- صفت مشبهه- دلالت بر دوام آن دارد. این اسم نود و یک بار در قرآن کریم ذکر شده که چهل و هفت بار آن با اسم عزیز، سی و شش بار آن با اسم علیم، چهار بار با اسم خبیر و یک بار با اسم نوّاب، یک بار با اسم حمید، یک بار با اسم واسع و نیز یک بار با اسم علیّ آمده است. شرح دقیق این اسم در گرو تحلیل اصطلاح حکمت است. "حکمت" در اصطلاح به معنی علم به حقایق اشیا و عمل کردن به مقتضای آن می باشد، بنابراین در حکمت، دو رکن اساسی، یکی علم و دیگری عمل مطابق با واقع وجود دارد که هر دو رکن در خداوند به نحو تمام قابل اعتبار است زیرا خداوند به جهت تجرّد محضش و وجود اطلاقیش در مرتبه ی کمال علمی است، چه علم مقام انکشاف می باشد و در مرتبه ی وجود محض، حجاب و حدّی ندارد، از طرف دیگر چون ذات الهی کمال محض است و حالت منتظره ای برای او مفروض نیست، فرض جلب مشتهیات و دفع منافرات- که مفاد قوّه ی شهوت و غضب است- برای او وجود ندارد، پس دلیلی برای عدم فعل بر مقتضای علم ندارد، پس تمام افعال الهی که به مقتضای علم فعلی او اِصدار می شود در کمال استواری و مطابق با واقع است. بنابراین خداوند؛ «حکیم» علی الاطلاق می باشد.

"راغب" در مفردات به معنای "حکمت" می گوید: «حکمت عبارت از رسیدن به حق است به وسیله ی علم و عقل؛ حکمتی که از صفات خدای حکیم است اشاره به احاطه ی علمی حضرت او بر موجودات و ایجاد آنها در نهایت قدرت و استحکام دارد. و آن حکمتی که نصیب انسان می شود معرفت به موجودات و افعال شایسته می باشد. به همین جهت خداوند در مورد لقمان می فرماید: «ما به لقمان حکمت عطا کردیم.»

و نیز این معانی را برای حکمت گفته اند؛ علم دین، موافقت گفتار با عمل، معرفت به خداوند تبارک و تعالی، فهم و شعور، تفقّه و تدبّر و علمی که سود فراوان داشته باشد. و بعضی از اهل دل گفته اند حکمت در مورد انسان یعنی رسیدن به مرتبه ای از روشنایی باطن که جهان خارج را در وجود خویش ببیند.

اصولاً واژه ی «حُکم» از نظر لغت به معنی «منع کردن به منظور اصلاح» است و لذا به لگام حیوان «حَکَمة» (بر وزن صدقه) گفته می شود؛ سپس این کلمه به بیان چیزی مطابق «حکمت»، اطلاق شده و همچنین به «علم و عقل» نیز با همین تناسب «حُکم» گفته می شود.

واژه ی «حُکم» در پاره ای از موارد به معنی «فرمان نبوت و رسالت» آمده است و در موارد دیگری به معنی «قضاوت» و گاهی نیز به معنی «عقل و خرد» آمده است. (انبیاء/74). واژه ی «حکم» گاهی به معنی «حکومت و قضاوت» آمده است. (جاثیه/16).

«حُکم» در تعبیرات قرآن معمولاً به معنی «قضاوت و داوری» است، ولی از آن جا که مقام قضا، همیشه جزئی از برنامه ی «حکومت» است و قاضی بدون پشتوانه ی قدرت حکومت کاری از او ساخته نیست، دلالت التزامی بر مسأله ی زمامداری نیز دارد.

واژه ی «حِکَمت» و «حُکم» از یک ریشه اند (شعرا/83).

و به تعبیر دیگر، ارزشها و معیارهایی است که انسان به وسیله ی آن بتواند حق را هر کجا هست بشناسد و باطل را در هر لباس تشخیص دهد؛ این همان چیزی است که بعضی از فلاسفه از آن به عنوان «کمال قوه ی نظریه» تعبیر کرده اند و این همان حقیقتی است که لقمان از ناحیه ی خدا دریافت داشته بود.

«حکمت» گاه جنبه ی علمی دارد که از آن تعبیر به «معارف عالیه»، و گاه جنبه ی عملی دارد که از آن تعبیر به «اخلاق و عمل صالح» می شود.

"حکمتی" که قرآن از آن سخن می گوید و خداوند به «لقمان» عطا فرموده؛ «مجموعه ای از معرفت و علم و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت» بوده است.

به هر حال «لقمان» به خاطر داشتن این حکمت به شکرگزاری در پیشگاه پروردگارش پرداخت؛ او هدف نعمت های الهی و کاربرد آنها را می دانست و درست آنها را در همان هدفی که برای آن آفریده شده بودند به کار می بست و اصلاً حکمت همین است (به کار بستن هر چیز در جای خود)، بنابراین «شکر» و «حکمت» به یک نقطه باز می گردند.

از طرفی خداوند، «قرآن» را به «حکیم» توصیف می کند، در حالی که «حکمت» معمولاً صفت شخص زنده و عاقل است، گویی قرآن را موجودی زنده و عاقل، رهبر و پیشوا و معلّمی بزرگ و حکمت آموز معرفی می کند که می تواند درهای حکمت را به روی انسانها بگشاید و به صراط مستقیمی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است، راهنمایی کند. البته «حکیم» به معنی «مستحکم و خلل ناپذیر» نیز آمده است و جمیع این مفاهیم در واژه ی مزبور جمع است و در مورد قرآن صادق می باشد.

 
نویسنده: ملاحبیب الله شریف کاشانی
مترجم و شارح: استاد محمد رسول دریایی

منبع: شریف کاشانی، ملاحبیب الله؛ (1383)، خواص و مفاهیم اسماء الله الحُسنی(نامهای زیبای خداوند)، ترجمه ی محمدرسول دریایی، تهران: نشر صائب، چاپ ششم